عیاض
نویسه گردانی:
ʽYAḌ
عیاض . (اِخ ) نام چند تن از تابعیان و محدثان است . رجوع به منتهی الارب و تاج العروس شود.
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عیاض . (ع مص ) عوض دادن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و اصل آن عِواض است که واو ماقبل مکسور به یاء بدل شده است . (از اقر...
عیاض . (اِخ ) جدی است جاهلی ، و فرزندان او بطنی از بنی مهدی از جذام تا قحطانیه را تشکیل میدهند. مسکن آنان در بلقاء از بلاد شام بود. (از الا...
عیاض .(اِخ ) تابعی بود. رجوع به ابوخالد (عیاض ...) شود.
عیاض . [ ع ِ ] (اِخ ) (فضیل ...) در بیت ذیل از ناصرخسرو اشاره به فضیل بن عیاض است که از مشاهیر عرفا در قرن دوم هجری بود : کجاست یحیی و ذو...
عیاض . (اِخ ) ابن عقبةبن سکون بن أشرس . جدی جاهلی بود و فرزندانش بطنی از کندة را تشکیل میدهند. (از الاعلام زرکلی از السبائک ).
عیاض . (اِخ ) ابن عیاض تنعی . رجوع به ابوقیلة (عیاض ...) شود.
عیاض .(اِخ ) ابن غنم بن زهیر فهری . از صحابه ٔ شجاع و جنگ آور بود. وی در غزوات بدر و احد و خندق شرکت داشت و درایام خلیفه ٔ دوم بلاد الجزیرة ...
عیاض . (اِخ ) ابن موسی بن عیاض اندلسی مغربی مالکی . رجوع به قاضی عیاض و الاعلام زرکلی شود.
فضیل عیاض . [ ف ُ ض َل ِ ع ِ ] (اِخ ) فضیل بن عیاض عارف معروف : کجاست یحیی و ذاالنون و کو فضیل عیاض ؟شقیق و شبلی و سفیان کجا و حاتم کو؟ ن...
قاضی عیاض . [ ] (اِخ ) ابن موسی بن عیاض اندلسی مغربی مالکی از قبیله ٔ یحصب ، مکنی به ابوالفضل . از مشاهیر ادباء و محدثین عامه است که در ...