عیال
نویسه گردانی:
ʽYAL
عیال . [ ع َی ْ یا ] (ع ص ) رجل عیال ؛ مرد خرامان به ناز. فرس عیال ؛ اسب خرامنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به خود بالیده و خرامان در راه رفتن خود، و آن صفت برای شخص و اسب و اسد واقع میشود. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عیال پرستی . [ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) دوست داشتن عیال . پای بند بودن به عائله .- امثال :عیال پرستی خداپرستی است ، نظیر حدیث «خیارکم خیرکم ل...
عیال گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) همسر برگزیدن . انتخاب عیال . زن گرفتن .
ایال . (ع مص ) بازگشتن . (آنندراج ). || سطبر گردیدن . (منتهی الارب ). || سطبر گرداندن . بدین معنی بصیغه ٔ مجهول بکار رود. (منتهی الارب ). |...