اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیسی

نویسه گردانی: ʽYSY
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن یزید جلودی . از والیان حکومت عباسی . وی بسال 212 هَ . ق . نیابت ولایت مصررا به عهده داشت ، سپس از جانب مأمون عباسی والی آنجا گشت . پس از چندی شورش اهالی «حوف » رخ داد که به دست المعتصم برادر و ولیعهد مأمون ، خاموش گشت و عیسی نیز بجهت این شورش بسال 214 از امارت عزل شد. (از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهرة، و الولاة و القضاة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
چشمه عیسی . [ چ َ م َ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کویت بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع در 30 هزارگزی باختر سپیددشت ، که جلگه و معتدل است ...
عیسی مریم . [ سی ِ م َرْ ی َ ] (اِخ ) عیسی پسر مریم . عیسی بن مریم . رجوع به عیسی (ابن مریم ) شود : ازبرای رغم من گوئی ازین میدان حسن عیس...
قاضی عیسی . [ سا ] (اِخ ) رجوع به قاضی ضیاءالدین نوراﷲ شود.
قاضی عیسی . [ سا ] (اِخ )ابن ابان بن صدقة، مکنی به ابوموسی . از مردم بغداد است . وی با محمدبن حسن شیبانی مصاحبت داشت و نزد او فقه آموخت ....
عیسی بیگلو. [ سا ب َ ](اِخ ) دهی جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان با 135 تن سکنه . محصول آن غلات . آب آن رودخانه ٔ قزل اوزن...
عیسی بیگ لو. [ سا ب َ ] (اِخ ) تیره ای است از ایل بهارلو، از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
عیسی دهقان . [ سی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کلاته عیسی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
قندیل عیسی . [ ق ِ ل ِ سا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قطیعه ٔ عیسی . [ ق َ ع َ ی ِ سا ] (اِخ ) در بغداد واقع و به عیسی بن علی بن عبداﷲ منسوب است . جماعتی از محدثان بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۳ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.