اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیش کردن

نویسه گردانی: ʽYŠ KRDN
عیش کردن . [ ع َ / ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش گذراندن . عشرت کردن :
به یاد مهربانان عیش میکرد
گهی میداد باده گاه میخورد.

نظامی .


دیدی که چه عیش کرد چون مرد
آن عاقبت آن فلان نیرزد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.