اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عین ا

نویسه گردانی: ʽYN ʼ
عین ا. [ ع َ نُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) چشم خدای . حفظ خدای . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
تو شب به روضه ٔ نبوی زنده داشته
عین اللهت بلطف نظر پاسبان شده .

خاقانی .


دیوان مرا که گنج عرشی است
عین اللَّه گنج بان ببینم .

خاقانی .


بینی جمال حضرت عین اللَّه ۞ آن زمان
کآیینه ٔ دل تو شود صادق الصفا.

خاقانی .


- علیک عین اﷲ ؛ چشم خدا بر تو باد. در حفظ خدا باشی :
ایا کریم زمانه علیک عین اﷲ
تویی که چشمه ٔ خورشید را به نور ضوی .

منوچهری .


|| (اصطلاح عرفان ) انسان کامل . (از فرهنگ علوم عقلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
عینا. [ ع َ ] (ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم . (دهار) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از خطر تلبیس ایشان مطلقه ٔ ثلاث گردانیده ....
عیناً. [ ع َ نَن ْ ] (از ع ، ق ) درست ماننده . (فرهنگ فارسی معین ). راست . درست . شخصاً. نفساً.بعینه . بنفسه . و رجوع به عینه و بعنیه و عین شو...
عیناء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعین . ج ، عین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اَعْیَن شود. || زن فراخ چ...
اینا. این+ها
ایناء. (ع مص ) (از «ون ی ») سست گردانیدن و مانده کردن . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سست گردانیدن ستور. (تاج ا...
ائناء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناء شود.
ا اینا= از اینا. عامیانه تهرانی. از این ها.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.