اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غائم

نویسه گردانی: ḠAʼM
غائم . [ ءِ ] (ع ص ) یوم غائم ؛ روزی میغناک . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] (ع ص مرکب )نسوختنی ۞ . آنچه در آتش مقاومت کند و از آن چیزی کاسته نشود. (ناظم الاطباء).
قائم بذات . [ ءِ م ِ ب ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح فلسفی ) ۞ آنکه یا آنچه بخودی خود وجود دارد. قائم بنفس در مقابل قائم بغیر : زیرنشین علمت کائن...
قائم بغیر. [ ءِ م ِ ب ِ غ َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح فلسفی ) آنکه یا آنچه وجودش بغیر وابسته است . آفریدگان . در مقابل قائم بنفس .
قائم بنفس . [ ءِ م ِ ب ِ ن َ ] (ص مرکب ) آنکه خود بخود وجود دارد. قائم بذات . مقابل قائم بغیر.
غایم کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول خانگی ) پنهان کردن . قایم کردن .
غایم شدنک . [ ی ِ ش ُ دَ ن َ ] (اِمرکب ) غایم باشک یا غایم موشک . رجوع به غایم شود.
قایم مقام . [ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) جانشین . رجوع به قائم مقام شود.
قایم بازی . [ ی ِ ] (حامص مرکب ) رجوع به قایم شدنک شود.
قایم شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، پنهان شدن . || در شطرنج پات شدن است یعنی هیچ یک از دو حریف غالب نتواند شدن .
قایم شدنک . [ ی ِ ش ُ دَ ن َ ] (اِ مرکب ) قایم باشک . قایم بازی . قسمی بازی اطفال . در این بازی عده ای از حریفان پنهان شوند و چندتن دیگر به ی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.