اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غابة

نویسه گردانی: ḠAB
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در بحرین . (معجم البلدان ). و در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ذیل بحرین آرد: و شهرستان آن [بحرین ] را [هجر] گفته اند، اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آن را بالحسا و ازر والاره و فروق و بینونة و سابون و دارین و غابة از ملک عرب شمرده اند. اکنون جزیره ٔ بحرین داخل فارس است واز ملک ایران . ( نزهة القلوب مقاله ٔ ثالثه ص 137).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
غابة. [ ب َ ] (ع اِ) زمین پست هموار. || گروه مردمان . || نیزه ٔ دراز یا نیزه ٔ لرزان . || بیشه ٔ درختان انبوه و درهم پیچیده ، یقال : لیث غ...
غابة. [ب َ ] (اِخ ) یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: ابوجابر اسدی گفته است : غابة، موضعی است نزدیک مدینه از ناحیه ٔ شام که اموالی از اهل ...
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز.
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) رودی است در مدینة. (نخبة الدهر دمشقی ).
غابة. [ غاب ْ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غاب ّ؛ شتران که به غب ّ (یک روز در میان ) آب خورند. ج ، غواب ّ. (آنندراج ): ابل ٌ غابة؛ شترانی که روزی آب ...
غزوه ٔ غابة. [ غ َزْ وَ ی ِ ب َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ ذی قَرَد. رجوع به ذی قرد و غابة شود.
قابة. [ ب َ ] (ع اِ) چوزه و تخم مرغ . (ناظم الاطباء).
قابة. [ ب ب َ ] (ع اِ) تندر یا آواز آن و قطره ٔ باران . (منتهی الارب ): ما اصابتنا العام قابة. (مهذب الاسماء).
قعبة. [ ق ِ ع َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ قَعْب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قعب شود.
قعبة. [ ق ُ ب َ ] (ع اِ) شکاف کوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کوه . (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.