اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غار

نویسه گردانی: ḠAR
غار. (اِخ ) نام بلوکی به نزدیکی طهران . ناحیتی به جنوب غربی طهران . در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی آمده : و طهران و فیروزان از معظم ناحیت غار است . این ولایت به چهار قسم است ناحیت اول بهنام و در او شصت پاره دیه است ، ورامین و خاوه از معظم قرای آن ناحیه است . دوم ناحیت سبورقرچ و در او نود پاره دیه است . قوهه و شندر و ایوان کیف از معظم قرای آنجاست . سیوم ناحیت فشابویه است و در او سی پاره دیه است . کوشک و علیابار و کیلین و جرم و قوج اغاز معظم قرای آنجاست . چهارم ناحیت غار است و سبب تسمیه ٔ غار آن است که امام زاده ای از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام را در ری قصد کشتن او کردند و او از آن ظالمان فرار کرد و در نواحی جال کولی غاری پدید آمد امام زاده پناه بدان غار برده غایب شد و الحال آن ناحیت را جهت غایب شدن آن بزرگوار به ناحیت غار نامیده شد؛ و دارای چهل پاره دیه است طهران و مشهد امامزاده حسن بن الحسن علیه السلام که به جیان مشهور است و فیروز بهرام و دولت آباد از معظم قرای آن ناحیت است و غله و پنبه ٔ آنجا سخت نیکو آید و بسیار بود و اکثر اوقات آنجا فراخی و ارزانی باشد و قحط و غلا از روی ندرت اتفاق افتد و از آن ولایت غله و دیگر ارزاق به بسیار ولایات برند و از میوه هاش انار و امرود و عباسی و شفتالو و انگور نیکو است اما خورنده ٔ میوه های آنجا بر مسافران از تب ایمن نبود و اهل شهر و اکثر ولایات شیعه ٔ اثناعشری اند. الا دیه قوهه ۞ وچند موضع دیگر که حنفی باشند و اهل آن ولایت آن موضعبدین سبب قوهه خران میخوانند و در ری اهل بیت بسیار مدفون اند و از اکابر و اولیا آسوده اند چون ابراهیم خواص و کسائی سابع قراءالسبعة و محمدبن الحسن الفقیه و هشام شیخ جمال الدین ابوالفتوح و جوانمرد قصاب ، و حقوق دیوانی آن ولایت با آنچه داخل آن تومان است پانزده تومان و یکهزار و پانصد دینار است . (نزهة القلوب مقاله ٔ ثالثه ص 53 و 54 و 55). در جغرافیای سیاسی کیهان ذیل تقسیمات حکومتی تهران آمده است : 1- تهران و حومه . 2- فیروزکوه . 3- دماوند. 4- لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک . 5- طالقان . 6- خوار. 7- ورامین . 8- غار و پشاپویه ... (ص 312). و در ص 349 ذیل جاده های تهران آرد: جاده های طبیعی غار و شهریار و ساوه در طرف جنوب و کن در طرف مغرب . و در جدول ص 326 ذیل عده ٔ قری ،نواحی و جمعیت تقریبی ولایت طهران آرد: ناحیه ٔ غار، شهر آن حضرت عبدالعظیم عده ٔ قری و نواحی 174، جمعیت تقریبی 29156. و ذیل غار و پشاپویه در ص 358 آرد: از شمال محدود است به کوه سه پایه و حومه ٔ طهران و کن و از مغرب به شهریار و از جنوب به دریاچه ٔ قم و کویر واز مشرق به ورامین . قسمت شمالی آن موسوم به غار و قسمت جنوبی پشاپویه است . کوههای حسن آباد و کناره گرد از شمال غربی به جنوب شرقی در آن امتداد یافته ، رود کن و رود کرج و رود شور از شمال غربی وارد این بلوک گردیده از جنوب شرقی خارج شده و در هنگام پرآبی به مسیله میرود ولی قسمت عمده ٔ اراضی آن به واسطه ٔ قنوات متعدد که سرچشمه ٔ آنها در جنوب تهران است مشروب میشود و طول این قنوات گاهی بسیار و آب آنها فراوان است مانند قنات فیروزآباد و امین آباد و غیره ، محصولات آن غلات و صیفی و پنبه و تریاک و میوه است . گله داری آن مهم و قسمت عمده ٔ لبنیات آن به تهران حمل میشود. جاده ٔ شوسه ٔ تهران به قم از غار میگذرد و شعبی از آن جداشده به قرای مختلف متصل میگردد و جاده ٔ ورامین نیز از آن منشعب میشود و همچنین راه آهن حضرت عبدالعظیم به طول 8365 گز آن را به حضرت عبدالعظیم وصل میکند و شعبه ای از آن به شمال کوه بی بی شهربانو رفته سنگ حمل میکند. مرکز آن قصبه ٔ حضرت عبدالعظیم است . > امروز شهرری نامند <. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 358 ببعد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
قار. (اِخ ) نام دهی است در مدینه . (آنندراج ) ۞ .
قار. (اِخ )نام دهی است به ری . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قار. (اِخ ) ذوقار. رجوع به ذوقار شود.
قار. (اِخ ) یوم ذی قار. رجوع به ذوقار شود.
قار. (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . در 7000 گزی جنوب خاور سنندج و 2000گزی خاور شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . در د...
قار. [ ر ر ] (ع ص ) نعت فاعلی از قرار. قرارگیرنده . ثابت .- قارالذات ؛ در مقابل غیر قارالذات . رجوع به قارالذات شود.
قار. [ ر ر ] (ع ص ) یوم قار؛ روز خنک . (منتهی الارب ). روز سرد. (مهذب الاسماء) (آنندراج ). || چشم خنک . (آنندراج ).
قعر. [ ق َ ] (ع مص ) به تک رسیدن : قعر البئر قعراً؛ به تک چاه رسید. || مغاک کردن . گود کردن . || آشامیدن هر آنچه در کاسه باشد. (اقرب المو...
قعر. [ ق َ ] (ع اِ) تک و پایان هرچیزی . ته . بن . ج ، قُعور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعر البیت ؛ بن خانه . (مهذب الاسماء) : هر کجا تو با...
قعر. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) عقل کامل و تمام . (اقرب الموارد). خرد و دانش . (منتهی الارب ). گویند: فلان بعیدالقعر، یا فلان ما فیه قعر. (اقرب الموا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.