 
        
            غازی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḠAZY 
    
							
    
								
        غازی . (اِخ ) ابن  صلاح الدین  مکنی  به  ابومنصور و کنیت  دیگر او ابوالفتح  است . شرح  حال  او ذیل  کلمه ٔ «ابوالفتح  غازی ...» آمده  است .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) خصیب بن  عبداﷲبن  محمدبن  حسین بن  خصیب  مصری . وی  از پدر خویش  و عثمان بن  سمرقندی  حدیث  کند. او به  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابوالهیثم . [ اَبُل ْ هََ ث َ ] (اِخ ) رجوع  به  ابوالهیثم  قاضی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  دولت آبادی . [ دَ ل َ ] (اِخ ) شهاب الدین  یا احمدبن  شمس الدین بن  عمر هندی که  در زمان  خود ملقب  به  ملک  العلماء بود. از علما وعرفای  قرن  ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  جلال الدین . [ ج َ لُدْ دی  ] (اِخ ) اسحاق . سالها در اردوی  سلطان  حسین  میرزا منصب  و امر پیشنمازی  داشت  و گاهی  در مجلس  شاهی  به  توضیح  مس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی  ] (اِخ ) محمدبن  عمربن  مبارک  یا محمدبن  محمدبن  عمر بحرق  قاضی  جمال الدین  حمیری  حضرمی  شامی . فقیه  نحوی  لغوی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن البراج . [ اِ نُل ْ ب َرْ را ] (اِخ ) عبدالعزیزبن  نحریربن  عبدالعزیزبن  براج  شامی  حلبی  طرابلسی ، مکنی  به  ابوالقاسم  و ملقب  به  قاضی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن الحداد. [ اِ نُل ْ ح َدْ دا ] (اِخ ) محمدبن  احمدبن  محمد. رجوع  به  ابن  الحداد ابوبکر شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  جعابی . [ اِ ن ُ ج ِ ] (اِخ )عمرو یا عمربن  محمدبن  سلام بن  براء قاضی ، معروف  به  ابن  جعابی  و مکنی  به  ابوبکر. رجوع  به  هدیة الاحباب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  جعابی . [ اِ ن ُ ج ِ ] (اِخ ) محمدبن  عمربن  محمدبن  سالم  محدث  حافظ امامی  تمیمی  کوفی  بغدادی ، مکنی  به  ابوبکر و معروف  به  ابن  جعابی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  جماعة. [ اِ ن ُ ج َ ع َ ] (اِخ ) ابراهیم بن  عبدالرحیم  یا عبدالرحمن بن  محمدبن  سعد یا محمدبن  ابراهیم بن  سعداﷲبن  جماعة، ملقب  به  برهان...