اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاشیه داری

نویسه گردانی: ḠAŠYH DʼRY
غاشیه داری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) اطاعت و فرمانبری :
وان بدر که نام او منیر است
در غاشیه داریش حقیر است .

نظامی .


چون تک ابلق به تمامی رسید
غاشیه داری به نظامی رسید.

نظامی .


احمد حنبل که امام جهان بود و سیصد هزار حدیث حفظ داشت به شاگردی او درآمد و در غاشیه داری سر برهنه کرد. (تذکرة الاولیاء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.