غاق
نویسه گردانی:
ḠAQ
غاق . (ع اِ) مرغی است . زاغ . (منتهی الارب ). مرغی است آبی . (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب افتادن اسب در مسابقه . || باختن در بازی . || بخطا رفتن تیر : شوخ کماندار من شهره ٔ آفاق شداز قدرانداز...
قاق بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) بی نصیب بودن . رجوع به قاق شدن شود.