غاق
نویسه گردانی:
ḠAQ
غاق . [ ق ِ ] (ع اِ صوت )حکایت بانگ زاغ . (منتهی الارب ). آواز زاغ . (دهار).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب افتادن اسب در مسابقه . || باختن در بازی . || بخطا رفتن تیر : شوخ کماندار من شهره ٔ آفاق شداز قدرانداز...
قاق بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) بی نصیب بودن . رجوع به قاق شدن شود.