اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غالی

نویسه گردانی: ḠALY
غالی . (ع ص ) نرخ گران . یقال بعته بالغالی ؛ ای بالغلاء. (منتهی الارب ). گران . (مهذب الاسماء). گران قیمت ، مقابل کم بها. (آنندراج )(غیاث ). مقابل رخیص ، ارزان . || گرانبها. نفیس . قیمتی . قازح ، سعر قازح ؛ ای غالی . (منتهی الارب ). || نعت فاعلی از غلو. غلوکننده ۞ . (مهذب الاسماء). || آنکه در حق علی علیه السلام یا یکی از ائمه غلو کند. (فردی از) گروهی که حضرت ولایت پناه را به اعتقاد خود خدامیدانند. (آنندراج ). رجوع به غلاة و غالیان شود. || مفرط. افراطی . ازحد گذرنده . از حد درگذرنده . ج ، غُلاة. سمعانی آرد: این انتساب افراط و مبالغه در غلو را افاده میکند. (انساب سمعانی ) :
برتر مشو از حدّ و نه فروتر
هش دار مقصر مباش و غالی .

ناصرخسرو.


خواری مکش و کبر مکن بر ره دین رو
مؤمن نه مقصر بود ای مرد نه غالی .

ناصرخسرو.


هر که بدین فرقه ٔ غالی و اهل بدعت جافی انتما داشت و از منهاج دین قویم و جاده ٔ مستقیم عدول جسته بود همه را مثله گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 399). ولی آن بقعه در کفر و کنود غالی است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 354). و رجوع به غالیه شود. || در اصطلاح درایه از الفاظ ذم و قدح است . || گوشت فربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بنهایت قوت دور اندازنده تیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قالی . (اِخ ) بنقل احمدبن یحیی ، زنی است که بحکومت ارمنستان رسید. رجوع به قالی قلا شود.
قالی . (اِخ ) دهی است به حدود مرغزار. قالی میوه ٔ اندک دارد و غلات فراوان . (نزهةالقلوب چ بریل ج 3 ص 123). مرغزار قالی بر کنار آب پرواب ...
قالی . (ص نسبی ) نسبت است به قالیقلا. (الانساب سمعانی ). رجوع به قالیقلا شود.
قالی . [ لی ی ] (اِخ ) اسماعیل بن قاسم مکنی به ابوعلی یکی از ادیبان و دانشمندان است . رجوع به ابوعلی قالی در همین لغت نامه و معجم البلد...
قالی باف . (نف مرکب ) بافنده ٔ قالی .
قالی باف . (اِخ ) دهی جزء دهستان اختر پشتکوه بخت فیروزکوه شهرستان دماوند. و در 54هزارگزی جنوب فیروزه کوه و 18هزارگزی شمال راه شوسه ٔ گرمسا...
قالی شور. (نف مرکب ) قالی شوی . شوینده ٔ قالی .
قالی قلا. [ ق َ ] (اِخ ) شهری است در ارمنستان کبیر از نواحی خلاط از نواحی منازجرد از نواحی ارمنستان چهارم . احمدبن یحیی گوید: از عهد انوشیروا...
میان قالی . (اِ مرکب ) قالی که در وسط اتاق افکنند و بر دو سوی آن ، دو کناره ، و بر سر آن ، سرانداز افکنند. قالی عریض که میان دو کناره زیر سرا...
قالی بافی . (حامص مرکب ) عمل قالی باف . شغل بافنده قالی . || (اِ مرکب ) محل بافتن قالی . کارگاه قالی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.