غانی
نویسه گردانی:
ḠANY
غانی . (اِخ ) رجوع به محمدبن احمد السامی شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غانی . (ع ص ) نعت فاعلی از غنا. سرودکننده . (غیاث ). || توانگر. مالدار. (منتهی الارب ).
غانی . (اِخ ) شاعری عطار از شعرای عصر فاتح اکری . وی وصایای لقمان حکیم را از فارسی به ترکی ترجمه کرده است . (کشف الظنون چ 1 استانبول ج...
قره غانی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) (ایل ...) یکی از تیره های شعبه ٔ جباره از ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس است . ایل عرب فارس به شعبه های عمده ٔ ...
قانی . (ع ص ) سخت سرخ . (منتهی الارب ). بسیار سرخ . (آنندراج ). سرخ بغایت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سرخ سیر: احمر قانی و قان ؛ سخت سرخ . (منتهی ...