اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غبث

نویسه گردانی: ḠBṮ
غبث . [ غ َ ] (ع مص ) مسکه و پنیر به هم آمیختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آمیختن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
غبس . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) تاریکی آخر شب ؛ خلاف غسق . تاریکی . (منتهی الارب ). || (اِمص ) خاکسترگونی . || (مص ) خاکسترگون شدن . (منتهی الارب )...
غبس . [ غ َ ب َ ] (اِخ ) نام شتر ماده ٔ حرملةبن منذر طائی . (منتهی الارب ).
غبس . [ غ َ ب ِ ] (ع ص ) تاریک . مظلم . (دزی ج 2 ص 200).
غبس . [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اغبس . (منتهی الارب ). رجوع به اغبس شود.
غبص .[ غ َ ب َ ] (ع مص ) روان گردیدن خم ۞ چشم . (منتهی الارب ). بسیار زخم شدن چشم ، یقال : غبصت عینه ؛ ای کثر رمصها و غارت . (منتهی الارب ...
قبث . [ ق َ ] (ع مص ) به پنجه گرفتن ، گویند:قبث به قبثاً؛ به پنجه گرفت آن را. (منتهی الارب ).
قبس . [ ق َ ] (ع مص ) آتش گرفتن از چیزی . || فائده گرفتن . || فائده دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قبس . [ ق ِ ](ع اِ) اصل و نژاد چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قبس . [ ق َ ب َ ] (ع اِ) شعله و پاره ٔ آتش . (منتهی الارب ) : ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس موسی اینجا به امید قبسی می آید. حافظ.|| (مص...
قبس . [ ق َ ب ِ ] (ع ص ) گشن شتاب باردارکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.