اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غثیان

نویسه گردانی: ḠṮYAN
غثیان . [ غ َ ث َ ] (ع مص ) شوریدن دل . (منتهی الارب ). شوریدن دل یعنی تقاضای طبیعت بر قی بی حرکت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قی . شکوفه . (برهان قاطع ذیل منش گردا). جوشیدن دل . ورگشتن دل . (مقدمةالادب زمخشری ). منش گردا. (مهذب الاسماء) (برهان قاطع). منش بگردیدن از چیزی که طبع از آن نافر باشد. (مصادر زوزنی ). منش بزدن از چیزی که طبع از آن نافر باشد. (تاج المصادر بیهقی ). بد شدن و مضطرب گشتن نفس که به قی نزدیک شود به جهت خلطی که به فم المعده میریزد. (اقرب الموارد). دل بهم خوردگی . دل آشوبی . تهوع . غَثْی . حرکت معده برای دفع آنچه در آن است . رجوع به غَثْی ْ شود.غیر قی ٔ است . ضریر انطاکی گوید: غثیان عبارت است ازضعف قسمتهای بالای معده ، و احساس قی ، بی آنکه چیزی بیرون شود. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 186) : هرگاه که سودا ترش باشد و عفوصت ندارد و اندکی باشد غثیان آرد، و هرگاه که بسیار باشد قی و سودا آرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و یقطع الرب المتخذ من الرمانین العطش و القی ٔ و الغثیان . (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 144).و اگر چیزی به خوردِ او داده باشند به غثیان و قی آن را از معده قذف کند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 42).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قسیان . [ ق ِس ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَسی ّ.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَسی ّ شود.
قسیان . [ ق ُ س َی ْ یا ] (اِخ ) رودباری است یا دشتی ، و دراشعار ابن مقبل از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
قسیان .[ ق ُس ْ ] (اِخ ) موضعی است به عقیق . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.