اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غدو

نویسه گردانی: ḠDW
غدو. [ غ َ ] (اِ) مُسکری که از ارزن سازند. (لسان العجم ) (ناظم الاطباء) :
شراب ناب که باشد حرام بشمارد
حماقتی است غدو چون مباح نوشیدن .

(از لسان العجم شعوری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خوش قد و قامت . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ م َ ] (ص مرکب )خوش قامت . بلندبالا. متناسب القامه . خوش قد و قواره .
خوش قدو قواره . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ ق َ رِ / رَ ] (ص مرکب ) خوش قد. خوش قامت . متناسب القامه .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.