اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غدی

نویسه گردانی: ḠDY
غدی . [ غ َ دی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت به غد. غدوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غدی . [ غ ُ دَن ْ / دا ] (ع اِ) ج ِ غدوة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). الغُدی جمع غدوة و منه قول الشاعر: بالغدی و الاصائل . (تاج العروس ).
غدی ̍. [ غ َ دا ] (ع مص ) چاشت خوردن . (منتهی الارب ). صاحب منتهی الارب کلمه را به صورت غَدَی ً آورده بنابراین آن را ناقص یائی دانسته ا...
قدی . [ ق َ ] (ع ص ) خوشمزه : طعام قدی ؛ طعام خوش مزه . (منتهی الارب ). رجوع به قَد شود.
قدی . [ ق َ دا ] (ع مص ) قَداوَة. خوشبوی و خوشمزه گردیدن گوشت . (منتهی الارب ).
قدی . [ ق ِ دا ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: هذا قدی رمح ؛ ای قدره . (منتهی الارب ).
قدی . [ ق َدْ دی ] (ص نسبی ) نسبت است به قد. به اندازه ٔ قامت آدمی . به بالای آدمی : آیینه ٔ قدی . شمع قدی .
کوتاه قدی . [ ق َدْ دی ] (حامص مرکب ) کوتاه قد بودن . کوتاه بالایی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
آیینه ٔ قدی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ق َدْدی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به قدّی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.