اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غره

نویسه گردانی: ḠRH
غره . [ غ ُرْ رَ/ رِ ] (اِ صوت ) آواز رعد و سباع . به تخفیف را نیز آورند. (از فرهنگ شعوری ). غرش . غرش شیر :
غره ای کن شیروار ای شیر حق
تا رود آن غره بر هفتم طبق .

مولوی (مثنوی ).


غره ٔ شیرت بخواهد آسمان
نقش شیر و آنگه اخلاق سگان .

مولوی (مثنوی چ کلاله ٔ خاور ص 149).


غره ٔ او حاکم درندگان
نعره ٔ او مانع چرندگان .

مولوی (مثنوی ).


- آسمان غره ؛ تندر. رعد. آسمان غرغره . رجوع به آسمان غرغره و غرغره شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
قره نوکر. [ ق َ رَ ن َ / نُو ک َ ] (از ترکی ، اِ مرکب ) نوکر سیاه . غلام سیاه ، و در تداول امروز کنایه ازکسی است که در مقام نوکری به هر کار پ...
قره ملهم . [ ق َ رَ م َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 60 هزارگزی شمال خاوری خیاو و 5 هزارگزی شوسه ٔ گر...
قره کوشن . [ ق َ رَ کُو ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 16 هزارگزی جنوب بستان آباد و 15 هزارگزی شوسه ٔ...
قره محمد. [ ق َ رَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 7 هزارگزی شمال مشهد و متصل به کشف رود واقع است...
قره مسجد. [ ق َ رَ م َ ج ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری سراب و 8 هزارگزی شوسه ٔ اردب...
قره مصلی . [ ق َ رَ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔشهرستان بجنورد واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری مانه و سر راه شوسه ٔ...
قره ماخر.[ ق َ رَ خ ِ ] (اِخ ) دهی از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس که در 20000 گزی جنوب خاوری داشلی برون نزدیک راه فرعی گنبد به داشلی برون ...
قره گنای . [ ق َ رَگ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 38 هزارگزی جنو...
قره گنبد. [ ق َ رَ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 34 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 52 هزارگ...
گوسفند سیاه
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.