غریبة
نویسه گردانی:
ḠRYB
غریبة. [ غ َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غریب . (منتهی الارب ). زن دور از وطن . ج ، غریبات ، غرائب . (از اقرب الموارد). نقیلة. (منتهی الارب ). رجوع به غریب شود. || هرچیز نادر و بیگانه . هر چیز لطیف و ظریف و خوشنواز. هرچیز نو و بدیع. (ناظم الاطباء). || در تداول فارسی ، بیگانه . اجنبی . مقابل خودی . مقابل آشنا.
- امثال :
غریبه را پدرش بسوزی غریبه است .
غریبه غریبه است .(امثال و حکم دهخدا).
مثل سگ نازی آباد ، نه غریبه میشناسد نه آشنا.
|| (اِ) آسیای دستی ، بدان جهت که همسایگان به هم به عاریت میگیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آسیای دستی را گویند زیرا نزد صاحبش نمیماند و عاریتی است . ج ، غرائب . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
انتشار نسخه ترمیم شده «غریبه و مه» اثر بهرام بیضائی؛ پیشگویی شگفتانگیز انقلاب غریبه و مهمنبع تصویر،PUBLIC DOMAIN اطلاعات مقاله نویسنده,محمد عبدی شغل,...
علوم خَفیّه یا علوم غریبه یکی از دو شاخهٔ "علوم" در تقسیمات قدیمی دانشها در نظام آموزش مدارس اسلامی بودهاست. شاخهٔ دیگر، یعنی علوم جَلیّه، به طب و م...