غریق
نویسه گردانی:
ḠRYQ
غریق . [ غ ُ رَ ] (ع ص مصغر) تصغیر غَرِق که به معنی فرورونده در آب است . (از معجم البلدان ). رجوع به غَرِق شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
قریق . [ ق َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری سراب و 11هزارگزی شوسه ٔ سراب به تبریز....
غریغ. [ غ ِ ی ِ ] (اِخ ) تلفظ عربی گریک ۞ . (از اعلام المنجد). رجوع به گریک شود.