اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غزارت

نویسه گردانی: ḠZʼRT
غزارت . [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن . بسیاری . وفور. غزارة. رجوع به غزارة شود :
فایده ٔ... غزارت عقل آن است که چون از دوستان دشمنی پیدا آید... در حال اطراف کار خود فراهم گیرد. (کلیله و دمنه ).پیام آن است کای شایسته فرزند
که بادا بحرعلمت را غزارت .

سیدحسن غزنوی .


در کمال علم و غزارت فضل از اقران و اکفای روزگار قصب السبق ربوده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 430). به اتفاق خودرا در آب انداختند تا مگر کثرت آب و غزارت موج ، واقی و حامی ایشان شود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 411). پروچال آن جایگاه مستعد کار نشسته ، و به غزارت آب مستظهر شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 425). و هرگه که خبر غزارت آب گاوخوانی و ایام مد آن به حد کرمان صورت انتشار یابد، تمامت اهالی آن حدود رخت طرب به دوش نشاط به بساط شادکامی کشند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). || بسیار شدن شیر. || بسیار شدن باران .
- باغزارت ؛ صفت مرکب از: با + غزارت . به معنی غزیر. بسیار. ُپر و مجازامتبحر و بسیاردان :
زهی اندر قبول علم و حکمت
شده چون مرد یکفن باغزارت .

سیدحسن غزنوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.