اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غزالی

نویسه گردانی: ḠZʼLY
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) هراتی ۞ . از شعرای هرات اواخر قرن دهم هجرت و با غزالی مشهدی معاصر بود، به هندوستان سفر کرد. او و شاعر مذکور با یکدیگر مطایبه داشتند. این شعر ازوست :
او در اندیشه که چون خون غزالی ریزد
من در اندیشه که اندیشه ٔ دیگر نکند.
نام و سال وفات او به طور تحقیق به دست نیامد. (از ریحانة الادب ج 3 ص 152). آذر در آتشکده آرد: غزالی از موزونان آن دیار (هرات ) و شاگرد حیدر کلچه پز و در خدمت والد ماجد به عنوان سیاحت به هندوستان رفته در آنجابا مولانا غزالی مشهدی در خصوص تخلص مباحثات کرد و بالاخره فائق آمد. این چند شعر از اشعار او انتخاب و در این اوراق ثبت و قلمی شد:
چشمت که به خونریزی عشاق سری داشت
میکشت یکی را و نظر با دگری داشت .

#


از سگان سر کوی تو بسی منفعلم
که به هم صحبتی همچو منی ساخته اند.

#


او در اندیشه که چون خون غزالی ریزد
من در اندیشه که اندیشه ٔ دیگر نکند.

#


معموره ٔ دل شد ز تو ویران به که گویم
شهری که خراب است ز سلطان به که گویم .

(آتشکده ٔ آذر چ آقای شهیدی ص 154).


صاحب مجمعالخواص او را از جمله ٔ شعرای معاصر خود (قرن دهم ) به شمار آورده ، گوید: غزالی جنبک از مشهد مقدس است حریفی شاعرپیشه و مضحک و صحبت آرا بود. با مادر خود گردش میکرد و به خانه ٔ اکابر اردو رفت و آمد مینمودند. به علت اشتراک در تخلص با مولانا غزالی (غزالی مشهدی ) نزاع کرد و عاقبت قرار شد غزلی بگوید، اگر غزل خوبی باشد تخلص برقرار بماند وگرنه ترکش کند ودر واقع غزل خوبی گفت . مطلع آن این است :
نظر سویت نکردم وز گرفتاری حذر کردم
ولی خود را گرفتار تو دیدم تا نظر کردم .

(مجمع الخواص ص 182).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) چلبی . (متوفی به سال 1437 م .) شاعری عثمانی و نامش محمد بود. در بروسا به دنیا آمد و در مکه درگذشت . در «بسفر» مسجدی و ...
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) لوکری . علی بن محمد غزالی ۞ لوکری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن شود.
غزالی . [ غ َ ] ۞ (اِخ ) مروزی . عوفی در لباب الالباب (چ 1335 ص 362 او را جزو شعرای آل سلجوق (خراسان ) به شمار آورده ، گوید: آنکه به دام ل...
غزالی . [ غ َ ] ۞ (اِخ ) مشهدی . صاحب مجمع الفصحاء آرد: او ازمشاهیر شعرای زمان شاه طهماسب صفوی بوده است . کلیاتش هفتاد هزار بیت است و مثنو...
غزالی . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) مغربی (496-555 هَ . ق .). علی بن معصوم بن ابی ذر،مکنی به ابوالحسن . از مردم مغرب و از علمای شافعی مذهب بود. او در...
غزالی زاده . [ غ َزْ زا دَ ] (اِخ ) عبدالرحمن . او راست : تعلیقه بر کتاب «اصطلاح الوقایة فی الفروع » و تعلیقه بر حاشیه ٔ سیدشریف بر «تجرید الکلا...
غزالی زاده . [ غ َزْ زا دَ ] (اِخ ) متوفی به سال 977 هَ . ق .) مولانا عبداﷲ افندی . از دانشمندان عثمانی و از نسل حجةالاسلام امام غزالی است . ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
علی غزالی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی . مشهور به ابن قصیبة. او راست : 1- استعطاف المراحم و استسعاف المکارم ، که در سال 878 هَ . ق ....
علی غزالی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن محمدغزالی لوکری . مکنی به ابوالحسن . شاعر عهد سامانیان . رجوع به ابوالحسن علی بن محمد... شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.