اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غزل

نویسه گردانی: ḠZL
غزل . [ غ َزِ ] (ع ص ) آنکه با زنان سخن گوید و عشقبازی نماید.(منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دوست دارد حدیث کردن با زنان . (مهذب الاسماء). المتغزل بالنساء. (اقرب الموارد). || سست و نرم از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) الضعیف عن الاشیاء. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قزل قلعه . [ ق ِ زِ ق َ ع ِ ] (اِخ ) نام چهار قلعه و یک خیابان است که در شمال طهران واقع است و مشهور میباشد.
قزل قلعه . [ ق ِ زِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 9 هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. موقع جغرافیا...
نفرین‌گونه‌ای به معنای درد بی‌درمان، کوفت، زهرمار، زغنبوت، آتشک، کوفت کاری در گویش مردم تفرش نام یک نوع بیماری انگلی است که گوسفندان می‌گیرند. در اص...
نام تپه ای در نزدیکی شهر کیان استان چهارمحال و بختیاری است که محل گردش سیزده نوروز مردمان کیان قدیم(شهرک سابق) بوده است.
قزل یاتاق . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ترک و 48 هزارگزی شوسه ٔ خلخال به میان...
قزل خانیه . [ ق ِ زِ ی َ] (اِخ ) دهی از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی واقع در 13500 گزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و 2400 گز...
قزل خرابه . [ ق ِ زِ خ َ ب ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 37 هزارگزی جنوب خاور قصبه ٔ رزن و کنار راه فرعی فا...
قزل قشلاق . [ ق ِ زِ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری تکاب و 12 هزارگزی خاور راه ا...
قزل قشلاق . [ ق ِ زِق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارس کنار بخش پلدشت شهرستان ماکو در 36500 گزی جنوب خاوری پلدشت . موقع جغرافیایی آن جلگه و کنا...
قزل ایرماق . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) ۞ (رود...) هالیس . (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2133). رجوع به قزیل ایرماق شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۱ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.