اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غشمشم

نویسه گردانی: ḠŠMŠM
غشمشم .[ غ َ ش َ ش َ ] (ع ص ) مرد خودرای دلیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). من یرکب رأسه فلایثنیه عن مراده شی ٔ. (اقرب الموارد). مرد دلیر که او را از مراد او هیچ بازندارد. (مهذب الاسماء). مرد بی باک و بی پروا و ثابت و محکم و خودسر و گستاخ و سرکش . (ناظم الاطباء). || به معنی بسیار ستم کننده نیز آمده است . (از اقرب الموارد). رجوع به نشوء اللغة العربیة ص 116 شود.
- میرزا غشمشم ؛ به استهزاء و مزاح ، مردی خودآرا. آنکه خود را به لباس خوب آراید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
میرزاقشم شم. [ ق َ ش َ ش َ ] (اِخ ) شاعر اصفهانی اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی را مهازلات زیبائی است و به جنگ صادق ملارجب می رفته است . چنانکه در دو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.