اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غصه خوردن

نویسه گردانی: ḠṢH ḴWRDN
غصه خوردن . [ غ ُص ْ ص َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غم و اندوه خوردن . غم و اندوه را در دل پنهان کردن و اظهار وی نکردن . (ناظم الاطباء). رجوع به غصه شود :
باز رفتند و غصه میخوردند
خواجه را جستجوی میکردند.

نظامی .


نباشد سود من زین قصه کردن
به جز اندوه جان و غصه خوردن .

نظامی .


چون حاصل آدمی درین شورستان
جز خوردن غصه نیست یاکندن جان .

خیام .


می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید ترا که باده مخور گو هو الغفور.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.