اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غضبان

نویسه گردانی: ḠḌBAN
غضبان . [ غ َ ] (اِ) سنگی را گویند که در منجنیق گذارند، و به جانب خصم اندازند. (برهان قاطع). سنگی که از منجنیق به سوی قلعه ٔ خصم اندازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سنگی که از منجنیق اندازندو ظاهراً که عربی باشد. (فرهنگ رشیدی ) :
نهنگی را همی ماند که گردون را بیوبارد
چو از دریا برآید جرم تیره رنگ غضبانش .

ناصرخسرو.


طیان سرای دین قلمشان
غضبان بنای کفر دمشان .

خاقانی .


گر حرم خون گرید از غوغای مکه حق اوست
کز فلاخنشان فراز کعبه غضبان آمده .

خاقانی .


چو پیکانش از حصن ترکش برآید
بر این حصن فیروزه غضبان نماید.

خاقانی .


|| منجنیق . (از برهان قاطع) :
به خرسنگ غضبان خرابش کنند
به سیلاب خون غرق آبش کنند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قضبان . [ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قضیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).شمشیر لطیف . (اقرب الموارد). تیغ بران : ومارصع من الوشح و المناطق و القلانس و...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.