اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غلغل افتادن

نویسه گردانی: ḠLḠL ʼFTADN
غلغل افتادن . [ غ ُ غ ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) شور و غوغا افتادن . داد و فریاد و های و هوی برخاستن :
گر ضعیفی در زمین خواهد امان
غلغل افتد در سپاه آسمان .

مولوی .


وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم .

سعدی (خواتیم ).


دی بوستان خرم و صحرا و لاله زار
وز بانگ مرغ در چمن افتاده غلغلی .

سعدی (طیبات ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.