غله دان
نویسه گردانی:
ḠLH DʼN
غله دان . [ غ ُل ْ ل َ / ل ِ / غ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کوزه ای را گویند که سر آن را به چرم خام بگیرند و در میان آن سوراخی کنند، و راهداران و تمغاچیان دارند تا زری را که از مردم بستانند در میان آن کوزه بیندازند، و در بعضی مزارات و بقعه ها مجاوران و خادمان مثل کوزه دارند و زری را که مردمان به طریق نذر بیاورند در آن اندازند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی غلک است و آن کوزه ای باشد که سر آن را به چرم گیرند و سوراخی در آن چرم کنند و تمغاچیان و راهداران و قماربازان و غیرهم زری که از مردم گیرند در آن ریزند، و با ثانی غیر مشدد هم به نظر آمده است . (برهان قاطع) (از آنندراج ). غولک دان . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). غُلَّک . قلک . || به معنی زمین و گورستان نیز آمده است . (انجمن آرا). رجوع به مدخل بعد شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
غله دان . [ غ َل ْ ل َ / ل ِ غ َ ل َ / ل ِ] (اِ مرکب ) انبار غله . (ناظم الاطباء) : صحبت چو غله نمی دهد بازجان در غله دان خلوت انداز.نظامی .
غله دان عدم . [ غ َل ْ ل َ / ل ِ/ غ َ ل َ / ل ِ ن ِ ع َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زمین است که به عربی ارض خوانند. (برهان قاطع) ...