غلی
نویسه گردانی:
ḠLY
غلی . [ غ َل ْی ْ ] (ع مص ) جوشیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). غلیان : غلی قدر؛ جوشیدن دیگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). غلت القدر غلیاً و غلیاناً، جاشت و ثارت بقوة الحرارة،و لایقال غلیت . (اقرب الموارد). قال اﷲ تعالی : کالمهل یغلی فی البطون کغلی الحمیم . (قرآن 45/44 و 46).
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قلی کندی . [ ق ُ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 39هزارگزی شمال ورزقان 27500گزی ارابه رو تبریز به ...
قلی کندی . [ ق ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 63هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 45هزارگزی شمال خاوری ...
قلی کندی . [ ق ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر، واقع در 51 هزارگزی شمال شهر ملایر و 5هزارگزی خاور راه شوسه ٔ ملایر به مهر...
قلی لاله . [ ق ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان در 19هزارگزی باختر تویسرکان و 25 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ تویسرکان ...
قلی بیگلو. [ ق ُ ب ِ ] (اِخ ) دهی جزو بخش نمین شهرستان اردبیل ، واقع در 35 هزارگزی باختر اردبیل و 9هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به گرمی . موقع جغراف...
قاپی قلی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان در چهل هزارگزی جنوب خوری ده شیخ و شش هزارگزی قلعه ٔ می...
چشمه قلی . [ چ َ م َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 19 هزار و پانصدگزی شمال باختری خسروآباد،کنار رودخانه ٔ سراب ...
درگاه قلی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه درسی بخش حومه شهرستان ماکو واقع در 500 گزی جنوب ماکو و 5500 گزی جنوب باختری راه شوسه ...
رحمان قلی . [ رَ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان رویگر بخش نوخندان شهرستان درگز. سکنه ٔ آن 108 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و سیب زمینی اس...
سبحان قلی . [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) ششمین از امرای جانی یا هشترخانی (1091 - 1114هَ . ق .) و او پیش از رسیدن به امارت حکومت بلخ داشت . (طبقات سلا...