اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنچه کردن

نویسه گردانی: ḠNCH KRDN
غنچه کردن . [ غ ُ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرشتن و گلوله کردن . گرد ساختن . مدور کردن :
هیچ ندانم بچه شغل اندری
ترف همی غنچه کنی یا ۞ شکر.
ابوالعباس عباسی (از احوال و اشعار رودکی ص 1161).
- غنچه کردن لب ؛ جمع کردن و مانند غنچه نمودن آنرا.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
لب غنچه کردن . [ ل َ غ ُ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )لبها را بهم کشیدن و صورت گلی ناشکفته بدان دادن .
گردن غنچه کردن . [ گ َ دَ غ ُ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن انداختن . سر عجز فروآوردن . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.