اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنچه لب

نویسه گردانی: ḠNCH LB
غنچه لب . [ غ ُ چ َ /چ ِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه دهان وی تنگ و لبانش فراهم آمده بسان غنچه باشد. لقب محبوب و معشوق :
ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
و ای ماه روزوش ز شبستان کیستی ؟

خاقانی .


عنوان بود نمک چش مکتوب سربمهر
زآن غنچه لب وظیفه ٔ من یک سخن بس است .

صائب (از بهار عجم ).


مینای غنچه پر ز شراب تبسم است
امشب کدام غنچه لب از گلستان گذشت .

شوکت (از بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
لب غنچه کردن . [ ل َ غ ُ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )لبها را بهم کشیدن و صورت گلی ناشکفته بدان دادن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.