گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غوبی نویسه گردانی: ḠWBY غوبی . [ غ ُ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گبی . ۞ دشتی در مغولستان . رجوع به گبی و قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی قوبی قوبی . [ بی ی ] (ع ص ) حریص به چوزه خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). المولع باکل الفراخ . (اقرب الموارد). قوبی قوبی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، سکنه ٔ آن 154 تن . آب آن از رودخانه ٔ مهاباد. محصول آن غلات ، ت... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود