اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غوری

نویسه گردانی: ḠWRY
غوری . [ ] (ص نسبی )منسوب به غور که بلادی است در کوههایی قریب هرات . (از انساب سمعانی ). ساکن غور. اهل غور. رجوع به غور. (اِخ ) شود : امیر، دانشمندی را به رسولی آنجا فرستاد با دو مرد غوری . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111). مردم غوری چون مور و ملخ بدان کوه پدید آمدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 112). پنج هزار درم و پنج پاره جامه صلت بستد و اسبی غوری . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 549).
این گربه چشمک این سگک غوری غرک
سگسارک مخنثک و زشت کافرک .

خاقانی .


غوری تند را اشارت کرد
تا مرا نیز خانه غارت کرد.

نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 223).


وزین غوری غلامی نیز چون قند
ز غوره کرد غارت خوشه ای چند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
تایجو قوری . (اِخ ) از امرای ترک و برادر کوچک چنگیزخان است که بدست چنگیز کشته شد و چنگیزخان درپیغامی که به اونک خان می فرستد و حقوقی را ...
قوری دربند. [ دَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تگمران بخش شیروان شهرستان قوچان ، سکنه ٔ آن 189 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، بنشن ...
قوری چای راسل، که آنرا «قوری چای آسمانی» نیز خوانده‌اند، تمثیلی است که ابتدا فیلسوف معاصر برتراند راسل بیان کرد. منظور از آن ردّ نظری بود که ارائهٔ دل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تازه آباد قوری چای . [ زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج است که در 32هزارگزی خاور سنندج و 10هزارگزی شمال شوسه ٔ س...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.