غوری
نویسه گردانی:
ḠWRY
غوری . [ ] (اِخ ) مبارک شاه بن حسین مرورودی . ملقب به فخر الدولة و الدین . وی از رجال و صدر بزرگ غوریان بود. در دربار پادشاهان غوری ، مانند سلطان علأالدین و پسرش سیف الدین و سلطان اعظم غیاث الدین و شهاب الدین بسیار تقرب داشت . قصاید و رباعیات او به لطافت و سلاست مشهور است . تاریخ ملوک غوریه را در مثنوی به بحر متقارب به نظم آورده است که ابیاتی از آن در دست است . قطعه ای از آن را معین الدین اسفزاری در روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات (ج 1 صص 356 - 357) آورده است ، و معلوم نیست که اصل آن باقی است یا از میان رفته است . وفات او به سال 602 هَ . ق . واقع شد. قصیده ای در مدح ملک سیف الدین خسرو جبال گفته است بمطلع:
دست صبا برگشاد، روی عروس بهار
بر سر او چشم ابر، کرد ز ژاله نثار.
هنگامی که از حضرت سیستان به رسالت آمده بود، امیر اجل ظهیرالدین نصر سموری نزد او قطعه ای فرستاد، که مطلع آن این است :
از ادای شکر انعامش چنان عاجز شدم
کین زمان صد خجلت از طبع سخنور میبرم .
و مبارک شاه قطعه ای به مطلع زیر در جواب وی فرستاد:
ای سخاگستر سخن پرور ظهیر دین حق
چشمه ٔ حیوان ز لطفت در عرق تر میرود.
این غزل نیز از اوست :
آنگه که خواب بود ترا دل بخواب دید
در تیره شب به دیده ٔ جان آفتاب دید
جانی پر از نشاط ترا در کنار یافت
گوشی پر از سماع به کف بر شراب دید
فریاد از آن مقام که بیدار گشت دل
و آگاه شد که این همه دولت بخواب دید
زلفش ندید در کف و از دست روزگار
نزدیک شد که بگسلد، از بس که تاب دید.
دو رباعی زیر نیز از اوست :
باز این دل دیوانه هوا خواهد کرد
هر لحظه به هر موی ندا خواهد کرد
روزی دو سه از عشق مگر آسوده ست
آن را به بلا کنون قضا خواهد کرد.
دل در سر زلفت آرمیدن خو کرد
هر لحظه به هر سوی دویدن خو کرد
چون موی شدم نزد منش بازفرست
اکنون که به موی بر دویدن خو کرد.
(از لباب الالباب چ 1335 چ سعید نفیسی صص 113- 117 و 591 به اختصار). و رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 825 شود.
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قوری . [ ق َ را ] (اِخ ) موضعی است به مدینه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قیس بن حطیم درباره ٔ آن اشعاری دارد. رجوع به معجم البلدان ...
قوری . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنه ٔ آن 211 تن . آب آن از چاه و رودخانه . محصول آن غلات ، خرم...
قوری گل . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیکله ٔ بخش هوراند شهرستان اهر، سکنه ٔ آن 94 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و شغل اهالی زر...
قوری گل . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو، سکنه ٔ آن 70 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهال...
قوری ناو. (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو، سکنه ٔ آن 132 تن . آب آن از دره بیک دره سی . محصول آن غلات و شغ...
قوری کچل . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان راه جرد شهرستان قم ، سکنه ٔ آن 20 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قوری درق . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 299 تن . آب آن از رود آجرلو و چشمه . محصول آن غلات ...
قوری درق . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوب و شغ...
قوری چاو.(اِخ ) دهی است از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، سکنه ٔ آن 157 تن . آب آن از سیمین رود. محصول آن غلات ، توتون و حبوب . شغل...
قوری چای . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش قره آغاج شهرستان مراغه و در قسمت باختری بخش واقع و هوای آن معتدل و سالم و در بعضی ق...