غوش
نویسه گردانی:
ḠWŠ
غوش . [ غ َ ] (معرب ، اِ) (مأخوذ از فارسی ) نام درختی است که چوب آن سخت است و از آن ابزار موسیقی میسازند. در فارسی غوش به ضم غین است . رجوع به دزی ج 2 ص 231 و غوش به ضم اول شود.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قوش بیگی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) نگهبانی قوش . محافظت قوشهای شکاری . (فرهنگ فارسی معین ).
قوش کرپی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان ، سکنه ٔآن 365 تن . آب آن از قنات و رودخانه ٔ کبودوال . محصول آ...
قوش کهنه . [ ک ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از قنات و رودخانه . محصول آن غلات ...
قوش قلعه . [ قو ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه ٔشهرستان بجنورد، سکنه ٔ آن 208 تن . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و...
قوش ازوی . [ ](ترکی ، اِ مرکب ) عنب الثعلب . (فهرست مخزن الادویه ).
قوش قیه سی . [ قو ق َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 250تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ...
قوش قیه سی . [ قو ق َ ی َ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو)، سکنه ٔ آن 109 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غ...
قوش قیه سی . [ قو ق َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، سکنه ٔ آن 24 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و شغل ...
قوش علیخان . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 550 تن . آب آن از قنات ، محصول آن غلات و شغل اهالی...
قوش بیگی گری . [ ب َ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب قوش بیگی . نگهبانی قوشهای شکاری . (فرهنگ فارسی معین ).