فاحش
نویسه گردانی:
FAḤŠ
فاحش . [ ح ِ ] (ع ص ) زشت . || بدخلق . (اقرب الموارد). || بسیار بخیل . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کثیر، غالب و هرچه از حد تجاوز کند. (اقرب الموارد). بسیار و زیاده از اندازه . || بی شرف . || جسور. گستاخ . || درخشان . || آزمند. || بی تناسب . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غبن فاحش . [ غ َ ن ِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به غبن الفاحش شود.
اختیار فسخ معامله یا عقد در صورتی که یکی از طرفین پس از معامله مغبون و این غبن عرفاً قابل مسامحه نباشد.