اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فاره

نویسه گردانی: FARH
فاره . [ رِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از فراهة و فروهة و فراهیة. زیرک . ج ، فُرْه ، فُرَّه ْ، فُرَّهة. (منتهی الارب ). و فَرَهة و فُرْهة در نزد سیبویه اسم جمع است . حاذق . (اقرب الموارد). || بانمک و نشیط. || پرخور. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فاره . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است در قسمت بن یامین تقریباً در ده هزارگزی اورشلیم . (از قاموس کتاب مقدس ).
جبل فأره . [ ج َب َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) نام کوهی است به اسپانیا در نزدیکی شهر مالقة. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 128 شود.
فارح . [ رِ ] (ع ص ) فَرِح . رجوع به فَرِح شود.
فارة. [ رَ ] (ع اِ)فَاءْرة. فار. یک موش . رجوع به فأر و فأرة شود.
فارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) شهری است در مشرق اندلس از اعمال تُطیلة. (از معجم البلدان ).
فارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) نام کوهی در سرزمین اسپانیا است . (از معجم البلدان ).
فأرة. [ف َءْ رَ ] (ع اِ) مفرد فأر. یک موش ، برای مذکر و مؤنث هر دو. (از اقرب الموارد). رجوع به فأر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.