اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فال زدن

نویسه گردانی: FAL ZDN
فال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . طالعبینی :
بر قرعه ٔ چار حد کویت
فالی زنم ازبرای رویت .

نظامی .


به فرخندگی فال زن ماه و سال
که فرخ بود فال فرخ به فال .

نظامی .


از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید.

حافظ.


رجوع به فال شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.