اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فتاح

نویسه گردانی: FTAḤ
فتاح . [ ف َت ْ تا ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد، که در 9 هزارگزی جنوب خاوری گیلان و یکهزار و پانصد گزی راه شوسه ٔ گیلان به ایلام و شاه آباد قرار دارد. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ چله تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، حبوب ، پنبه ، صیفی ، توتون ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . اهالی از طایفه ٔ کلهر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فتاة. [ ف َ ] (ع اِ) مؤنث فتی . ج ، فتیات . (منتهی الارب ). زن جوان . (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || کنیزک . (ترجمان علامه ...
فطاءة. [ ف ُ ءَ ] (ع مص ) برآمدن سینه . (منتهی الارب ).
فطاءة. [ ف َ ءَ ] (ع مص ) بر پشت کسی زدن . || آرمیدن زن . || بیفکندن کسی را بر زمین . || تیز دادن به چیزی . || رنج بردن . || کفک آو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.