اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فتنه جو

نویسه گردانی: FTNH JW
فتنه جو. [ ف ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) فتنه جوی . آنکه در پی برپا کردن آشوب باشد و فتنه را خوش دارد. فتنه انگیز. رجوع به فتنه شود. || سپاهی . جنگجو :
آمد از دهگان سبکپایی که : یکجا آمدند
از سوار و از پیاده ، فتنه جویی ده هزار.

مسعودسعد.


رجوع به فتنه و فتنه جوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.