اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فخر

نویسه گردانی: FḴR
فخر.[ ف َ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی در مفاخرت . || چیره شدن بر کسی در نبرد. رجوع به فخار شود. || نازیدن . (منتهی الارب ). مباهات . بالیدن . فخار. فخارة. افتخار. (یادداشت بخط مؤلف ). خودستایی به خصال و مباهات به مناقب و مکارم چه درباره ٔ خود وچه درباره ٔ پدران خود. (اقرب الموارد) :
تن خویش را ازدرِ فخر کن
نشستنگه خویش استخر کن .

فردوسی .


زمین است گنج خدای جهان
همان از زمین است فخر شهان .

اسدی .


به دستگاه دبیری مرا چه فخر که من
به پایگاه وزیری فرونیارم سر.

خاقانی .


|| نازیدن به خوی نیکو. (منتهی الارب ). فخار. فخاره . رجوع به فخار شود. || افزون داشتن کسی را بر کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فخار. فخارة. رجوع به فخار شود. || بزرگ منشی نمودن . (منتهی الارب ). فخار. رجوع به فخار شود. || بزرگی نمودن . (منتهی الارب ) :
حیدر کز او رسید و ز فخر او
از قیروان به چین خبر خیبر.

ناصرخسرو.


|| افزون شدن . || نیکویی کردن . (منتهی الارب ). || تاختن بر مردم با برشمردن نیکی های خود. (تعریفات ). || (اِمص )افتخار. شهرت . نازش . بالش . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
فخر جرجانی . [ ف َ رِ ج ُ ] (اِخ ) رجوع به فخرالدین (اسعد گرگانی ) شود.
فخر خلخالی . [ ف َ رِ خ َ ] (اِخ ) (مولانا...) از فرزندان مشایخ کبار خلخال . به شرف و نسب آراسته و به زیور طبع سلیم پیراسته . و طبع نظم نیکو د...
فخر اصفهان . [ ف َ رِ اِف َ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن سعید. از نثرنویسان قرن هشتم هجری و معروف به شمس فخری است . وی در سال 745 هَ . ق . / 1...
فخر الرازی . [ ف َ رُرْ را ] (اِخ ) رجوع به فخر رازی شود.
فخر گرگانی . [ ف َ رِ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به فخرالدین (اسعد...) شود.
فخر فروختن. متکبّرانه عمل نمودن، با تکبّر رفتار نمودن، اصول تَواضُع را زیر پا نهادن، با دیگران با حس برتری نسبت به آنها رفتار نمودن، خود را برتر از دی...
فخر اسفندری . [ ف َ رِ اِ ف َ دَ] (اِخ ) علی بن عمر فقیهی . رجوع به علی بن عمر شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فخرفروش یا مُتفَرعِن در اصطلاح به کسی گفته می‌شود که دوست دارد خود را جزء طبقه خاصی مانند اشراف، روشنفکران، مشاهیر یا هر طبقه خاصی جا بزند؛ فرد فخرفرو...
فَخرُالدّین ابراهیم بن بزرگمهر ابن عبدالغفار جوالقی همدانی یا فَخرُالدّین عَراقی از شاعران و عارفان و نویسندگان صوفی ادب فارسی در سدهٔ هفتم هجری، مؤلف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.