اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فخر

نویسه گردانی: FḴR
فخر. [ ف َ ] (اِخ ) (امام ...) رجوع به فخر رازی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
فخر الرازی . [ ف َ رُرْ را ] (اِخ ) رجوع به فخر رازی شود.
فخر بناکتی . [ ف َ رِ ب َ ک َ ] (اِخ ) رجوع به ابوسلیمان (داودبن ابی الفضل ...) شود.
فخر جرجانی . [ ف َ رِ ج ُ ] (اِخ ) رجوع به فخرالدین (اسعد گرگانی ) شود.
فخر خلخالی . [ ف َ رِ خ َ ] (اِخ ) (مولانا...) از فرزندان مشایخ کبار خلخال . به شرف و نسب آراسته و به زیور طبع سلیم پیراسته . و طبع نظم نیکو د...
فخر گرگانی . [ ف َ رِ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به فخرالدین (اسعد...) شود.
فخر فروختن. متکبّرانه عمل نمودن، با تکبّر رفتار نمودن، اصول تَواضُع را زیر پا نهادن، با دیگران با حس برتری نسبت به آنها رفتار نمودن، خود را برتر از دی...
فخر اسفندری . [ ف َ رِ اِ ف َ دَ] (اِخ ) علی بن عمر فقیهی . رجوع به علی بن عمر شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فخرفروش یا مُتفَرعِن در اصطلاح به کسی گفته می‌شود که دوست دارد خود را جزء طبقه خاصی مانند اشراف، روشنفکران، مشاهیر یا هر طبقه خاصی جا بزند؛ فرد فخرفرو...
فَخرُالدّین ابراهیم بن بزرگمهر ابن عبدالغفار جوالقی همدانی یا فَخرُالدّین عَراقی از شاعران و عارفان و نویسندگان صوفی ادب فارسی در سدهٔ هفتم هجری، مؤلف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ممم
۱۳۹۹/۱۰/۰۷
0
1

نکاتنن

Jnnj
۱۳۹۹/۱۰/۰۷
0
0

Jhuih


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.