اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراخور

نویسه گردانی: FRʼḴWR
فراخور. [ ف َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) شایسته و لایق و سزاوار. (برهان ) : خدمتکاران که فراخور وی باشند. (تاریخ بیهقی ). || مناسب . متناسب . درخور. (یادداشت بخط مؤلف ) : پیغام فراخور نبشته بود. (تاریخ بیهقی ). فراخور هر موضعی که شکار خواهند کرد آلات آن از سلاحها و چیزهای دیگر تعیین کنند. (جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.