اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراز کردن

نویسه گردانی: FRʼZ KRDN
فراز کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک کردن . پیش آوردن : دست فراز کردو قبضه ای از خاک برگرفت . (قصص الانبیاء). بهاءالدوله سر به طایع فراز کرد یعنی در گوش سخنی میگویم و پس گوشش به دندان برکند. (مجمل التواریخ و القصص ). رجوع به فراز آوردن شود. || بستن :
مهر و کینش مثل دو دربانند
در دولت کنند باز و فراز.

فرخی سیستانی .


دیده از دنیا فراز می کنی ، ایشان را چیزی بگذار. (تذکرةالاولیاء عطار).
به روی خود در طَمّاع باز نتوان کرد
چو باز شد به درشتی فراز نتوان کرد.

سعدی .


حضورمجلس انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.

حافظ.


رجوع به فراز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
بمعنی بستن می آید... مانند "در فراز کنید..." در شعر حافظ که بمعنی در را ببندید می باشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.