اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراق آزموده

نویسه گردانی: FRʼQ ʼAZMWDH
فراق آزموده . [ ف ِ /ف َ زْ / زِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فراق دیده . هجران کشیده . آنکه دوری عزیزان بسیار دیده باشد :
هزاردستان بر شاخ سرو او بخروش
چو عاشقان فراق آزموده وقت سحر.

فرخی سیستانی .


رجوع به فراق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.