اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراق کشیدن

نویسه گردانی: FRʼQ KŠYDN
فراق کشیدن . [ ف ِ / ف َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تحمل جدایی کردن . هجران کشیدن :
غم زمانه خورم یا فراق یارکشم
به طاقتی که ندارم ، کدام بار کشم .

سعدی .


رجوع به فراق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.