فرانک
نویسه گردانی:
FRʼNK
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِ) پروانه . سیاه گوش . فرانه . فرانق . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرانق شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فرانک . [ فْرا /ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نام سکه ای است از ملک فرانسه . (آنندراج از مسافرت نامه ٔ شاه ایران ). واحد پول در فرانسه ، بلژیک و سو...
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) نام مادر فریدون است . (برهان ). مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه ٔ مازندران پنهان کرده بود، چنانکه در تواریخ ...
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. (ولف ) : مهین دخت را نام ماه آفریدفرانک دگر بد، دگر شنبلید.فردوسی .
فرانک . [ فْرا / ف ِ ] (اِخ ) ۞ یک فرد قبیله ٔفرانکها که اصلاً از قبایل ژرمن بودند و امپراطوری فرانکی ۞ را به وجود آوردند و در حدود قرن نه...
کاراکال. حیوانی است زیبا، شکارچی و بسیار چابک. در قدیم به این حیوان پرانک، پروانک، سیاه گوش و یا غره غولاغ (ترکی) هم می گفتند.
از خانواده گربه سانا...
این نام در پهلوی frānak نگاشته شده (فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی)؛ در سغدی frān و در سنسکریت prāna (در سنسکریت واج ف نیست) هر دو به معنی دم، نفس...