اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرتور

نویسه گردانی: FRTWR
فرتور. [ ف َ ت َ / تُو / ف َ ] (اِ) عکس . (فرهنگ اسدی ). عکس باشد و با رابع مجهول بر وزن مخمور نیز همین معنی را دارد. (برهان ) :
بود مزدور رویت ماه جاوید
چو فرتور جمال تست خورشید.

شرف الدین رامی .


فرتور می از قدح فتاده
بر سقف سرا چو آب روشن .

؟ (از فرهنگ اسدی ).


آیا این کلمه «پرتوی می » [ یا فرتو می ، به کسر واو ] نبوده و غلط خوانده شده است ؟ (دهخدا از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به پرتو و فرتو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۸/۲۳ Iran
4
0

به نظر میرسد ریشه این نام فرانسوی- لاتینی بوده و از کلمه پروترهره (پورتریت) عاید شده باشد. تبدیل پ به ف می تواند نشانگر آن باشد که ورود آن به فرهنگ فارسی به واسطه اعراب یا حتی از مرز آسیای صغیر بوده است.

بهمنیار
۱۳۹۶/۰۳/۰۷
0
2

کاش فرهنگستان زبان فارسی یه کم جسورتر به این حوزه می پرداخت که ما هر چه بیشتر شاهد حضور واژه های خودمون باشیم.شوربختانه دلی نیست که واسه این فرهنگ بسوزه....


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.