فرح
نویسه گردانی:
FRḤ
فرح . [ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن انطون بن الیاس انطون . نویسنده ای محقق بود. در طرابلس تولد یافت و همانجا به تحصیل پرداخت و در سال 1315 هَ .ق . به اسکندریه رفت و سرپرستی مجله ٔ «الجامعه » را به عهده گرفت و شش سال هم نویسنده ٔ «صدی الاهرام » بود و نیز مجله ای به نام «السیدات » منتشر کرد. در 1325 هَ .ق . به امریکا رفت و در آنجا مجله ٔ الجامعه را دوباره انتشار داد و اندکی بعدآن را تعطیل کرد و به مصر بازگشت و باز تا پایان عمر انتشار «الجامعه » را ادامه داد. از آثار اوست : 1- مجله ٔ الجامعه ، در شش دوره . 2- فلسفه ٔ ابن رشد. 3- تاریخ مسیح ، ترجمه از فرانسه . و تعدادی کتب روایت و داستان . وی مردی بود دارای عزت نفس و نرمی خوی و در عمل سریع و به اندک قانع بود. او را در نهضت مصر دستی بود. درگذشت وی به سال 1340 هَ .ق . / 1922 م . اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی از مجلة السیدات و الرجال ).
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اراضی نیزار بخش مرکزی شهرستان قم که دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
درکی فرح . [ دِ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 2 هزارگزی جنوب باختری شیراز. آب آن از قنات وراه ...
فرح پهلوی با نام اصلی فرح دیبا (زادهٔ ۲۲ مهر ۱۳۱۸ در تهران) (پس از ازدواج با محمدرضا پهلوی) شهبانوی ایران از ۲۹ آذر ۱۳۳۸ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ایران بود....
فرح آباد خلیل . [ف َ رَ دِ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرخواشت بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در سه هزارگزی شمال ساری .ناحیه ای است واقع...
فرح آباد سهیل . [ف َ رَ س ُ هَِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
فرح پهلوی (پیش از ازدواج فرح دیبا؛ زادهٔ ۲۲ مهر ۱۳۱۷) که به شهبانو فرح پهلوی نیز شهرت دارد، همسر سوم محمدرضا پهلوی است که از ۲۹ آذر ۱۳۳۸ تا ۲۲ بهمن ۱۳...
واصف فرح آبادی . [ ص ِف ِ ف َ رَ ] (اِخ ) حکیم اشرف حسین پسر حکیم اصغر حسین متوفی در 1292 هَ . ق . شاعری است و برای دیدن شرح حال وی رجوع...
فره . [ ف َرْ رَ / رِ ] (اِ) شأن و شوکت و شکوه و عظمت . (برهان ). خوره . فر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بر آیین شاهان پیشین رویم همان از پی ...
فره . [ ف َ رِه ْ ] (ص ) در زبان پهلوی فره ۞ ، فارسی باستان ظاهراً فرهیا ۞ . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). بسیار و افزون و زیاده . (برهان ) : ف...
فره . [ ] (اِ) به فارسی بنفسج و به ترکی فراخ است . (فهرست مخزن الادویه ).